می‌دهی ساغر بیاد آن لب میگون مرا

ساقی امشب می‌کنی، تا کی بساغر خون مرا؟!

مدعی پیوسته گوید عیب او، غافل که عشق

چهره‌ی لیلی نمود از دیده‌ی مجنون مرا

در درون خلوت دل، عشق آن زیبا جمال

در نیامد تا نکرد از خویشتن، بیرون مرا؟

صدهزار افسون بکارش کردم و رامم نگشت

تا که رام خویش کرد او با کدام افسون مرا

چشم او آمد بیادم، هوشیاران همتی

تا نپندارد ز مستان، شحنه بیند چون مرا

چشم بیمارش چنان کرده‌ست بیمارم که نیست

چشم بهبود و تن آسانی ز افلاطون مرا

در بهای بوسه‌یی عقل و دل و دینم گرفت

باز می‌گوید که ندهم، کرده‌یی مغبون مرا!

مر مرا مدیون خود کرده‌ست و میداند یقین

کالتفات خواجه نگذارد بکس مدیون مرا

شاه عمرانی علی آن کاحمد مرسل مدام

گفتیش هستی تو اندر منزلت، هارون مرا

همچو قارون با وجود لطف او، خاکم بسر

گر بچشم آید تمام دولت قارون مرا

چون نگشتستم به پیرامون بدخواهان او

درد و غم گشتن نمی‌آرد به پیرامون مرا

بهر مدح حضرتش عمان ز شعر آبدار

چون صدف خاطرپرست از لؤلؤ مکنون مرا


عمان سامانی | بوستون مرا ,ز ,چون ,چشم ,مرا؟ ,کرده‌ست ,به پیرامون ,مرا چشم ,مرا در ,بکس مدیون ,علی آنمنبع

شعر 005 سامانی

شعر 004 سامانی

شعر 003 سامانی

شعر 002 سامانی

شعر 001 سامانی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اهنگ,فیلم,سریال,خبر arlo16 Tapak شرکت طراحی وب سایت رایسان طراحی سایت / سئو سایت / تبلیغات گوگل وبلاگ مد Julia موسسه حقوقی و بین المللی سام اخبار فیلم نمایندگی تعمیر لوازم خانگی در محل - تعمیرگاه نوین بهترین سایت کسب درآمد حلال اینترنتی کارتونت آسان و زودبازده